دانش آموز جدید پارت ۱۷

پارت۱۷

+ یونگ بیاید شام حاظره
سریع به رو به یونگی کردمو گفتم
_ پاشو
و از جامون بلند شدیم و رفتیم که ناهار بخوریم.
تقریباً کیمچیمو تمام کرده بودم و میخواستم دوکبوکی بردارم که صدای پدرم در اومد
+ یاااااا....بسته دیگه!!...تو دست منم از پشت بستی دختر!!!
همچنان که کاسمو برای بارچهارم پر میکردم قیافمو مظلوم کردم و گفتم
_ خب گرسنمه...بعدشم...چطور ازم انتظار دارید که جلوی دستپخت امپراطور خودمو کنترل
کنم؟
+ شاهزاده خانم...مراقب باشید با شیرین زبونی هاتون کار دست پدرتون ندید
و با هم خندیدیم. یونگی از اول غذا تا االن هیچی نگفته بود و خیلی اروم غذاشو میخورد.
که پدرم سعی کرد سر صحبت رو باهاش باز کنه

+ اقای مین میتونم بپرسم متولد چه سالی هستید؟
بدون انکه به پدرم نگاه کنه و همون طور که غذاشو میخورد جواب پدرم رو میداد
= متولد 9 مارس 1993 هستم
+ چه جالب....تولد من و یونگ هم همین تاریخه....9 مارس... و اینکه..... االن 23
سالته!!!؟؟؟
= اهم
+ پس چطور... هنوز سال سوم دبیرستانید؟
= ی مدت درس رو به خاطر شرایط مالی ول کردم و پارسال هم سال سوم رو افتادم
+ واقعاً باید از خودم شرم سار باشم که دانش آموزای کشورم به خاطر شرایط مالی درس
خوندن رو ول میکنن
= نگران نباشید مقصر اصلی پدرم بود نه شما.
+ خب حاال این پدر جناب عالی چی کار کردن که مقصر اصلی بود؟ البته... اگر فضولی
نباشه

ناشناس بزارید برام😃
https://harfeto.timefriend.net/16535381818052
دیدگاه ها (۰)

دانش آموز جدید پارت۱۸

دانش آموز جدید پارت ۱۹

دانش آموز جدید پارت ۱۶

دانش آموز جدید پارت ۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط